رمزگشایی عجیب ترین و کمیاب ترین نماد چلیسام
در این پست از سایت bloginoo به بررسی رمزگشایی عجیب ترین و کمیاب ترین نماد
چلیسام پرداخته ایم.
تاریخ بارها شاهد آمدن و رفتن بزرگانی بوده که فراتر از زمان خود بوده اند، اما
در این مقاله با فردی آشنا می شوید که همه فقط آمدن او را به یاد دارند. با سازه
ای باستانی که از آینده می گوید آشنا می شوید.
آیا تا به حال به تصویر پشت اسکناس دو دلاری توجه کرده اید؟ این تصویری از
اعلامیه استقلال است که در 4 ژوئیه 1776 تصویب شد و توضیح می دهد که چرا سیزده
مستعمره در حال جنگ با بریتانیای کبیر خود را سیزده کشور مستقل می دانستند که
دیگر تحت سلطه بریتانیا نیستند. و با این اعلامیه، این ایالت های جدید اولین گام
جمعی را برای تشکیل ایالات متحده آمریکا برداشتند. در واقع نقاشی اصلی این روز
مهم توسط
جان ترامبول
در سال 1817 کشیده شد. و این اسکناس دو دلاری آمریکا در سال 1976 طراحی شد. اما
آنچه اکنون برای ما مهم است یکی از مخاطبان این اتاق است. البته او در تابلوی جان
ترامبول دیده نمی شود، اما می توان او را روی اسکناس دو دلاری طراحی شده در سال
1976 و همچنین روی اسکناس قدیمی 100 دلاری آمریکا که در سال 1863 طراحی شده بود،
مشاهده کرد. در واقع تاریخ بارها شاهد آمدن و رفتن آن بوده است. انسان های بزرگی
که فراتر از زمان خود بودند. کسانی که به نوعی نه تنها در تاریخ کشورشان بلکه در
جهان تاثیر زیادی داشتند.
داوینچی،
ادیسون،
آلبرت انیشتین،
افلاطون،
تسلا
تنها نمونه هایی از این افراد هستند که در مقطعی از زمان آمدند و رفتند. اما در
این میان شخصی است که همه فقط آمدنش را به یاد می آورند. این شخص یکی از کلیدی
ترین افراد تاریخ است زیرا در حساس ترین لحظات در نقاط مختلف جهان در طول تاریخ
دیده شده است. اگرچه او خود را با نام های مختلفی معرفی کرده است، اما حداقل در
300 سال گذشته خود را با یک نام معرفی کرده است. او کسی نیست جز
کنت دو سن ژرمن
که در طول تاریخ بارها دیده شده و تاثیر زیادی در سیر تاریخ جهان به خصوص در 3
قرن اخیر داشته است.
بیایید به سال 1743 برگردیم، زمانی که مردی 45 ساله وارد دربار لویی پانزدهم می
شود. کنتس دادهمار که در آن زمان مورخ دربار فرانسه بود، حضور خود را در دربار
فرانسه این گونه توصیف می کند : «سال 1743 بود. شایع شده بود که غریبه ای که از
شکوه جواهرات خود بسیار ثروتمند بود. تازه وارد ورسای شده بود از کجا آمده است
این چیزی است که هیچ کس نمی تواند بفهمد قدرت و خرد او از همان دقیقه اول صحبت با
او مشخص بود او بدنی نرم و برازنده داشت، دستان ظریف و پاهای کوچکی داشت . موهایش
مشکی، چشمانش نرم و نافذ بود، حدود چهل تا چهل و پنج سال داشت». در واقع همه
معاصران سن ژرمن گفته کنتس را تایید می کنند و مهمتر از آن همه معاصران او را
فردی 45 ساله توصیف می کنند. ایزابل کوپر اوکلی، تئوسوفیست و نویسنده برجسته
بریتانیایی، چندین سال از عمر خود را صرف مطالعه درباره سنت ژرمن کرد. سرانجام در
سال 1911 او کتابی به نام راز پادشاهان نوشت که شامل نوشته های مربوط به او و
همچنین شهادت افرادی است که به نوعی با سنت ژرمن مرتبط بودند. و چیزی که گیج
کننده است این است که همه او را حدوداً 45 ساله توصیف می کنند. او در بخشی از
کتاب پادشاهان از گفتگوی کنتس جورج پنجم با سنت ژرمن یاد می کند که پنجاه سال پیش
در سفری به ونیز با همسرش ملاقات کرده بود و اکنون پس از پنجاه سال دوباره او را
به زبان انگلیسی ملاقات کرده است. کاخ سلطنتی. کنتس به سن ژرمن می گوید : «آیا
آنقدر مهربان می شوی که به من بگوئید که آیا پدرت در سال 1710 در ونیز بوده است
یا خیر؟ سنت ژرمن بی خیال پاسخ داد : "نه خانم، پدرم خیلی قبل از آن زمان فوت
کرد." اما من خودم در اواخر قرن گذشته و اوایل این قرن در ونیز زندگی می کردم. در
آن زمان من این افتخار را داشتم که در آن زمان به شما حق الزحمه بدهم و شما بسیار
مهربان بودید و از چند آهنگ من که با هم می خوانیم تعریف کردید. بنابراین طبق این
گفتگو او در سال 1710 45 ساله بود. اما واقعاً چند ساله بود. ? 50؟ 100؟ 200؟
20000؟
سن ژرمن به گفته هم عصرانش به زبان های زیادی از جمله فرانسوی، انگلیسی، آلمانی،
ایتالیایی، اسپانیایی، پرتغالی، روسی، سانسکریت، یونانی، چینی، عربی و فارسی صحبت
می کرد و به قدری روان صحبت می کرد که به عنوان یک بومی شناخته می شد. اما واقعا
اهل کجا بود؟ فرانسه؟ ایران؟ کشور پرتغال؟ هند؟ آتلانتیس؟ در واقع، این هرگز فاش
نشد و یک راز باقی ماند. موزیکال تایمز گزارش می دهد که او به عنوان یک همه کاره
شناخته شد و نه تنها ویولن، بلکه انواع سازهای دیگر از جمله هارپسیکورد می نواخت.
به گفته معاصرانش، او تاریخ را به قدری خوب می دانست که به نظر می رسید در وقایعی
که درباره آن صحبت می کرد شرکت داشته است. شاید عجیب ترین آنها صحبت در مورد
عروسی در قنا، زمان مصلوب شدن مسیح و اولین شورای نیکیه در سال 325 باشد. مادام
دو پومپادور، معشوقه، دستیار و مشاور لویی پانزدهم، نوشت که سنت ژرمن به سراسر
جهان سفر کرده است. و اینکه پادشاه با اشتیاق به داستان های او در مورد سفرهایش
به آسیا، آفریقا، آمریکا و دربار روسیه، ترکیه و اتریش گوش می دهد. در واقع، لویی
پانزدهم برای تسلط سنت ژرمن در کیمیاگری به قدری ارزش قائل بود که پس از ترک
امپراتوری ایران در سال 1742، او را مستقیماً به فرانسه برد و در سال 1748
آزمایشگاه و مجموعه ای از اتاق ها را در قلعه سلطنتی Chateau de Chambord ساخت.
به سنت ژرمن به گفته معاصران، جلسات کیمیاگری سن ژرمن چیزی جز معجزه نبود.
در واقع بین سال های 1737 تا 1742 میلادی در دربار نادرشاه (امپراتوری ایران) به
علم کیمیا و تحقیقات علمی روی سنگ ها به ویژه الماس پرداخت. به گفته معاصران خود
او توانسته است فلز اصلی را به طلا تبدیل کند و طبق اسناد تاریخی می دانیم که
نادرشاه به مدت 3 سال یعنی تا آخرین سال حضور سنت ژرمن در دربار ایران از اخذ
مالیات منصرف شد. اگرچه این ممکن است به دلیل اموالی باشد که از خزانه هند به دست
آمده است. در واقع این دوره دقیقاً زمانی بود که نادرشاه قرار بود به امپراتوری
عثمانی حمله کند، اما ناگهان تصمیم گرفت به امپراتوری مغول حمله کند که نتیجه آن
حمله به شمال هند و سپس دهلی و فتح هندوستان بود و با همراهی به خانه بازگشت.
الماس مرموز به نام کوه نور. الماسی که هنوز مانند آن در دنیا خلق نشده است. و
هیچ منبع تولید آن مشخص نیست. و پس از آن شاه نادر سپاهیان خود را به امپراتوری
عثمانی فرستاد.
اما علاوه بر خدمت در دربار ایران و فرانسه، او را در دادگاه های بریتانیا،
آلمان، اتریش و حتی سازماندهی کودتا در روسیه می بینیم. کنتس آدهمار در خاطرات
خود اشاره کرد که سن ژرمن به لویی شانزدهم و ماری آنتوانت در مورد انقلاب قریب
الوقوع فرانسه هشدار داد. به گفته هم عصرانش در شفا و استفاده از گیاهان دارویی
مهارت داشت. برخی از معاصران او که از نزدیک زندگی او را دنبال می کردند، معتقد
بودند که داروهایی که او اختراع کرده است، همراه با عادت او به خوردن غذاهای
ساده، سلامت کنت را تقویت کرده و عمر او را طولانی می کند. در واقع این یک نکته
بسیار مهم در مورد او است زیرا همه کسانی که با او در تماس بوده اند متفق القول
هستند که هرگز او را ندیده اند که چیزی جز سبزیجات و غلات بخورد.
او در دهه 1780 به آلمان می رود و در دربار شاهزاده چارلز هسن کاسل زندگی می کند
و به کیمیاگری و تولید پارچه مخصوص می پردازد. اما به نظر می رسد زندگی او در
اینجا به پایان می رسد، زیرا به گفته شاهزاده چارلز، او در محل اقامت خود در 27
فوریه 1784 درگذشت، و مرگ او در دفتر کلیسای سنت نیکلاس، اکرنفورد ثبت شد، و او
در ماه مارس در همان کلیسا به خاک سپرده شد. 2. هزینه دفن در دفتر حسابداری کلیسا
در روز بعد وارد شد. اما آیا خود شاهزاده چارلز مرگ و دفن او را دید؟ او همچنین
بارها در قرن نوزدهم دیده شد که شاید مهمترین آنها ملاقات او با آنی بسانت در سال
1896 باشد. آنی یک فعال حقوق زنان و یک نیکوکار بریتانیایی بود که با راهنمایی
سنت ژرمن توانست به ارمغان بیاورد. اشتغال، شرایط زندگی بهتر، و آموزش مناسب به
فقرا در پایان قرن نوزدهم. در دهه 1930، St. ژرمن با گای بالارد و همسرش ادنا
آشنا شد و آنها سازمانی به نام «من هستم» برای آموزش معنوی در شیکاگو تأسیس
کردند. در واقع، اصطلاح "من هستم" به مانترا باستانی سانسکریت (So Ham) اشاره
دارد. که به معنای "من همان هستم که هستم". البته فراموش نکن وقتی موسی در کوه از
خدا پرسید تو کیستی؟ او پاسخ داد من همانی هستم که هستم. در اینجا سنت ژرمن آموزه
های زیادی را از طریق سازمان I AM آموزش داد که شاید یکی از مهم ترین و شناخته
شده ترین آنها Order of the Violet Flame باشد. هدف او از این آموزه ها کمک به
افراد برای ورود به عصر جدید، یعنی دلو است.
شما بدون شک متوجه شده اید که جهان در آستانه ورود به عصر دلو است. ستاره شناسان
معتقدند که عصر نجومی محصول چرخش تدریجی زمین است. یا به عبارت دقیق تر، حرکت
اعتدال ها با سرعت 50 ثانیه قوس در سال است. و این بدان معنی است که 72 سال طول
می کشد تا اعتدال ها یک درجه در برابر ستارگان ثابت حرکت کنند. به این ترتیب یک
چرخه کامل زودیاک 25920 سال طول می کشد. بنابراین، 2160 سال طول می کشد تا اعتدال
بهاری از یک صورت فلکی زودیاک به صورت فلکی دیگر منتقل شود. و از آنجایی که اکنون
در صورت فلکی حوت هستیم، وارد دلو می شویم. در اینجا سازمان «من هستم» و همچنین
انجمن نو-صوفی معتقدند که هفت پرتو یا هفت اصل متافیزیکی وجود دارد که هم بر روح
های فردی و هم بر آشکار شدن هر عصر نجومی 2160 ساله حاکم است. و عصر نجومی بعدی،
عصر دلو، توسط پرتو هفتم (بنفش) اداره می شود و سنت ژرمن به دلیل آموزه هایی که
چندین دهه پیش برای آماده شدن برای این امر داده است، "استاد کیهانی عصر دلو"
نامیده می شود.
در واقع، انجمن تئوسوفی با هلنا پی بلاواتسکی شناخته شده است. هلنا بلاواتسکی کسی
است که در جستجوی خرد به معبدی در هند رفت. او در آنجا با گروهی از متخصصان
روحانی یا به قول خودش «استادان خرد باستانی» ملاقات کرد که او را به تبت
فرستادند و در آنجا به او آموختند تا درک عمیقتری از ترکیب دین، فلسفه و علوم
پایه به دست آورد. گرفتی؟ این قسمت از زندگی او دقیقا شبیه به قسمت زندگی استیو
جابز است. استیو تحصیلات دانشگاهی را رها کرد، سپس برای ملاقات با یوگی به معبدی
در هند رفت و از آنجا به هیمالیا رفت تا ماهاواتار باباجی را پیدا کند و وقتی
برگشت، شرکت مک اینتاش را تأسیس کرد که اپل امروزی است. اما هلنا بلاواتسکی پس
از ملاقات با سنت ژرمن، در فرهنگ لغت تئوسوفی درباره او می نویسد : «کنت سنت ژرمن
مطمئناً بزرگترین شرق شناس اروپا بوده که در قرون گذشته دیده شده است». بله، درست
شنیدید، سنت ژرمن نیز در اواخر قرن بیستم دیده شد، یعنی زمانی که ناگهان به بنیاد
انجمن تئوسوفی رفت تا به استاد (موریا)، استاد (کوتومی) و هلنا بلاواتسکی کمک
کند. اما بدون شک، چیزی که او را مرموز می کند این است که نام او در میان
بنیانگذاران فراماسونری در سال 1717 دیده می شود. حتی در سال 1785 او به عنوان
نماینده فراماسون ها برای یک کنوانسیون انتخاب شد. و چیزی که او را اسرارآمیزتر
می کند این است که ما نام او را به عنوان رهبر یک سازمان برادرانه جهانی به نام
Rosicrucian می بینیم که ادعا می کند دارای خرد باطنی و اسرار وجود است که از
زمان های قدیم به آنها آموزش داده شده است. خوب، در واقع، شاید وقتی نام این
سازمان را مینویسیم، اهمیت این موضوع را درک کنید. Rosicrucian یک کلمه یونانی
است که از دو قسمت Rosi و Crucian به معنی صلیب گل سرخ تشکیل شده است. و اگر پست
های قبلی ما را دیده باشید، گفتیم که صلیب گل سرخ نشانه مسیحیان اولیه است که
آموزه های واقعی عیسی ناصری یا به عبارت دیگر جام مقدس را دارند.
دوباره برگردیم. در سال 1600، انجمن
Rosicrucian
ستونی مرموز به ارتفاع 365 سانتی متر که بالای آن یک صلیب وجود دارد، در حیاط
خلوت کلیسایی در هندای در جنوب فرانسه نصب کرد. برای قرن ها این صلیب تنها به
عنوان یک نماد مقدس مورد احترام بود تا اینکه در دهه 1920 شخصی ناشناس به نام
فولکانلی کتابی مرموز نوشت. وی در بخشی از این کتاب با اشاره به این صلیب به طور
مرموزی به پایان این عصر اشاره می کند. و در بخشی دیگر از این قبیل می نویسد :
(صلیب هندای هر سنی که داشته باشد، با تزئین پایه اش نشان می دهد که عجیب ترین
یادگار هزاره گرایی بدوی، نادرترین ترجمه نمادین شیلیاسم است که تا به حال دیده
ام) این ستون. دارای چهار ضلع در پایه است. در ضلع شرقی یک ستاره هشت پر حک شده
است. سمت یک ماه افسانه ای در ضلع شمالی است. در ضلع غربی خورشیدی خشمگین است که
پرتوهای آن متناوب متفاوت است و همچنین چهار ستاره شش پر در همان سمت وجود دارد.
و شکل بیضی عجیبی که در ضلع جنوبی نصب شده است که صلیب در وسط و چهار حرف آلفا در
هر طرف صلیب نصب شده است. در واقع این حروف مانند یک پازل هستند که باید آن را پر
کنید و البته این حروف به گونه ای نوشته شده اند که نماد فراماسونری نیز هستند.
در قسمت غربی صلیب، کتیبه ای به زبان یونانی وجود دارد که به انگلیسی به معنای
"سلام، ای صلیب، تنها امید" است. اما در قسمت شرقی صلیب، حروف I، N، R، I وجود
دارد که به نظر می رسد حروف معروفی باشد که هنگام مصلوب شدن مسیح بر روی صلیب
نوشته شده است. یعنی عیسی ناصری پادشاه یهود. اما اگر این حروف را طبق دستور
العمل کتاب و نوشته های لاتین بخوانید، به این معنی است :
تمام طبیعت با آتش تجدید می شود. که به معنای با آتش، طبیعت کاملاً نو می شود.
در همان زمان، یعنی حدود سال 1600 پس از میلاد، کارت هایی به نام تاروت ظاهر شد.
این کارت ها بسیار سرگرم کننده به نظر می رسیدند تا اینکه پس از 2 قرن، در اواخر
دهه 1700، jean-baptiste alliette راهنمای اصلی استفاده از آن کارت ها را منتشر
کرد. حالا بیایید نگاهی به این کارت ها بیندازیم. اگر به عدد 17 کارت تاروت نگاه
کنید، همان ستاره پردار را می یابید که زنی زیر آن آب می ریزد. کارت شماره 18،
درست مانند ستون، سمت یک ماه افسانه ای است. کارت شماره 19 صورت یک خورشید است که
دقیقاً مانند ستون پرتوهای آن است که یکی از آنها متفاوت است و به جای چهار ستاره
شش پر، چهار گل آفتابگردان وجود دارد. و کارت شماره 20 روز قضاوت است. واتیکان
یکی از نوشته های یوحنا به نام (Apocryphon of John) را که سخنان خود مسیح به او
بود، ممنوع کرد و دیگری را به عنوان بخشی از کتاب مقدس پذیرفت. که وحی بخشی از آن
است. پس اکنون بیایید نگاهی به مکاشفه فصل 20 بیندازیم. و فرشتهای را دیدم که از
آسمان نازل میشد، در حالی که کلید مغاک را در دست داشت و زنجیر بزرگی در دست
داشت. 2 او اژدها را گرفت و به زنجیر بست. و در ادامه می فرماید که از آسمان آتش
می بارد و لشکر شیطان را می سوزاند. و در فصل بعد، باب 21 کتاب مکاشفه، می خوانیم
: سپس «آسمان جدید و زمین جدید» را دیدم، زیرا آسمان اول و زمین اول از دنیا
رفتند. و آخرین کارت تاروت، کارت شماره 21، "جهان" نامیده می شود. در این کارت
همان لوزی عجیب را می بینید. و 3 حیوان و یک انسان که همان چهار آلفای رکن است. و
در وسط لوزی پارچه ای به دور فرشته پیچیده شده است که دقیقاً شبیه مار کندالینی
است. اگر این موجودات را بر روی دایره البروج بگیریم، می بینیم که دقیقاً همان
صورت فلکی هستند. برج ثور، لئو، دلو و آکویلا. در نهایت می گویند که ما در آستانه
ورود به عصر جدیدی هستیم که به آن عصر دلو می گویند. اما این تغییر با پایان چرخه
25920 ساله مصادف شده است. پارچه دور فرشته از گاو شروع می شود و به سمت دلو می
رود و در پست (آیا ارتعاش و فرکانس زمین در حال تغییر است) دیدیم که نیمی از آن دقیقا آخرین عصر یخبندان بود و زمانی که میترا به زمین
آمد و گاو را کشت. قربانی نمادی برای زودیاک است. (با آتش طبیعت کاملاً نو می
شود). آتش نمادی برای پل بین فانیان و خدایان است. این پل ارتعاش و فرکانس است که
در حال تغییر است. یعنی این سن با تغییر ارتعاش و فرکانس زمین انجام می شود که در
نتیجه افرادی که نمی توانند با آن فرکانس طنین انداز کنند نمی توانند با خدایان
معاشرت کنند، یعنی افراد مثبتی که می توانند با آن فرکانس طنین انداز کنند. اژدها
نمادی است برای قدرت طلبان و زورگویان یا به عبارتی کسانی که به دنبال دنیای مادی
هستند. و بالاخره «آتشی که می بارد» کمربند فوتونی است.
0 نظر آگاشته شده است, نظر تو چیه؟
1500