آیا واقعا آدم فضایی ها در جهان ما وجود دارند

در این پست از سایت bloginoo به بررسی وجود آدم فضایی ها پرداخته شده است. اگر شما هم از علاقه مندان به آدم فضایی ها هستید با ما همراه باشید.

دنیای ما شاهد اتفاقات عجیبی از گذشته های دور بوده است که بسیاری از آنها حتی با تکنولوژی مدرنی که در اختیار داریم برای ما حل نشده باقی مانده اند. یکی و شاید مهم‌ترین، شواهدی از گذشتگان است که حاکی از یک رویداد غیرطبیعی در زمین است. چرا مهمترین شهرهای دوران باستان در زیر خاک مدفون هستند؟ از پرسپولیس تا رم؛ پمپئی و بسیاری موارد دیگر که هنوز پاسخی برای این سوالات نداریم.

این خطوط گروهی از ژئوگلیف های بسیار بزرگ هستند که از فرورفتگی ها یا بریدگی های کم عمق در خاک صحرای نازکا در جنوب پرو تشکیل شده اند. طول کل خطوط بیش از 1300 کیلومتر (808 مایل) است و مساحتی در حدود 50 کیلومتر مربع را پوشش می دهد. خطوط معمولاً 10 تا 15 سانتی متر عمق دارند. و قدمت آنها به حدود 500 سال قبل از میلاد می رسد که گفته می شود توسط پیش از اینکا ساخته شده است. این خطوط تنها یکی از بسیاری است که ماهیت وجود آنها را مبهم می کند. اگر چه فرضیه هایی مانند ساخته شدن توسط فرازمینی ها یا ارسال سیگنال به فرازمینی ها یا آوردن باران وجود دارد. با مطالعه زندگی پیشینیان و آثار باستانی بدون شک با موارد عجیب تری مواجه خواهید شد. چرا ستون های تخت جمشید 18.5 متر ارتفاع دارند؟ چرا قبر نوح 9 متر طول دارد؟ چرا شاعر کهن پارسی رستم را غول توصیف کرده است؟ هیچ اسبی نتوانست بدن رستم را تحمل کند جز اسب رخش. آیا این نشان می دهد که زمانی انسان های غول پیکر روی زمین زندگی می کردند؟ در سانسکریت، بودا حدود 9 متر ارتفاع دارد. و از طرفی معبد او را اینگونه می بینید. یا در کتاب خنوخ می بینیم که خنوخ نوه خود نوح را در بدو تولد به عنوان یک غول و البته نورانی معرفی می کند. و قبر نوح نیز اعتبار کلام خنوخ است. و البته می دانیم که نوح کشتی را به تنهایی ساخت. بنابراین واقعاً ممکن است که او چیزی شبیه به آنچه ما غول می نامیم باشد.

زیست شناسی هر گونه استدلالی را رد می کند که گونه ای از ما زمانی بدن غول پیکری داشته است. پس این غول ها چه کسانی هستند؟ خنوخ این غول ها را نتیجه رابطه بین فرشتگان سقوط کرده با انسان ها می داند. اما در اساطیر سومری باستان موضوعی ذکر شده است که ممکن است مربوط به این موضوع باشد. 7 کتیبه باستانی که از موجوداتی به نام آنوناکی صحبت می کند. بر اساس این کتیبه ها سیاره ای به نام نیبیرو هر 36000 سال یک بار به زمین نزدیک می شود و این موجودات از این سیاره به زمین آمده اند. به گفته زکریا ساچین، آنها انسان را با دستکاری ژنتیکی خلق کردند. بر اساس نتایج علمی، عمر انسان بیش از میلیون ها سال روی زمین است. پس این گفته ساچین مردود است. اما می توان تصور کرد که غول ها را با دستکاری ژنتیکی ایجاد کرده اند. زیرا علم ما می گوید که اگر بدن انسان بیش از حد هورمون تولید کند، رشد انسان افزایش می یابد. برای رابرت وادلو که حدود 2.75 قد دارد. می دانیم که وجود سیاره نیبیرو هرگز ثابت نشد. اما در لوح هفتم گیلگمش موضوعی ذکر شده که جای تعجب دارد. گیلگمش می گوید برای صحبت با خدا او را به صخره ای در دل کوهی بردند که صدای خدا از آن بلند شد. بررسی وقایع باستانی نشان می‌دهد که کوه‌ها نقش مهمی در تمام داستان‌های مربوط به حضور بیگانگان بر روی زمین داشتند.

شمال ایران. دماوند. کوهی آتشفشانی که قله آن همیشه پوشیده از برف است و در میان ابرها اوج می گیرد. این کوه بر اساس افسانه های ایرانی و هندی مرکز جهان و محل زندگی نجات یافتگان از عصر یخبندان و محل حضور و زندگی ایزد میترا است. حدود 35000 سال پیش، فعالیت های آتشفشانی منجر به ترک خوردن و فروریختن یک سنگ شد و برای اولین بار غاری بزرگ با یک ورودی به عرض 40 متر و ارتفاع 12 متر که در پشت سنگ پنهان شده بود، ظاهر شد. اما کشفیات بقایای انسان های باستانی مانند دندان و استخوان در این غار به نام رودافشان این افسانه ها را تایید می کند. و البته در این غار معبد باستانی الهه آناهیتا وجود دارد. اما موضوع به اینجا ختم نمی شود. عیسی مسیح در سن 12 سالگی ناپدید شد. جایی که او بود، یک راز است. اما 18 سال بعد در 30 سالگی با کاروانی از سرزمین پارسیان و کوه دماوند وارد بیت المقدس شد و مستقیماً نزد یحیی تعمید دهنده رفت.

اما به نظر می رسد میترا تنها کسی نبوده است که در غار ظاهر شده است، زیرا بزرگترین زیارتگاه هندوها غاری است در قلب هیمالیا به نام آمارنات، جایی که نمازگزاران سالانه هزاران مایل را طی می کنند تا به زیارتگاه برسند. هندوها بر این باورند که این غار بزرگ محل ظهور خدای شیوا در حدود 5000 سال پیش است و در اینجا بود که راز جاودانگی و خلقت جهان را برای همسرش پارواتی فاش کرد. در داخل غار مجسمه بسیار غول پیکر بودا قرار دارد. و مردم بر این باورند که این غار مکانی برای ارتباط با موجودات دیگر از دنیایی دیگر است. پیروان نیروانا در آیین بودایی معتقدند محل سکونت این خدایان در سرزمینی به نام شامبالا است که جایی در داخل هیمالیا قرار دارد. می گویند مردم این دیار دانش و فناوری بالایی دارند. با این حال، برخی از افسانه ها می گویند که ورودی شامبالا در داخل یک صومعه دورافتاده و متروکه در تبت پنهان است و توسط افرادی به نام نگهبانان شامبالا محافظت می شود. دانشمندان بودایی توضیح بسیار ساده ای برای این واقعیت دارند که شامبالا هرگز پیدا نشد. آنها بر این باورند که شامبالا در لبه واقعیت فیزیکی است، به عنوان پلی که این جهان را به جهانی فراتر متصل می کند. اما سادو در آیین هندو مردی مقدس بود. هندوهایی که از او پیروی می کنند نیز معتقدند که غارها راهی برای ارتباط معنوی با موجودات دیگر است. اما آیا ممکن است این باورها درست باشد و ما از آنها بی خبر باشیم؟ با مطالعه غارها و کوه ها به مباحث مهم تری خواهیم رسید.

11 فوریه 1858 غار Massabielle. یک و نیم کیلومتر از شهر لورد، فرانسه. وقتی برنادت سوبیروس 14 ساله به همراه خواهر و دوستش در دهانه غار ماسابیل هیزم جمع می‌کردند، زنی نورانی به آنها ظاهر می‌شود که خود را مریم مقدس معرفی می‌کند و از آنها می‌خواهد که در آنجا کلیسایی بسازند. این زن نورانی در 13 اکتبر 1930 در نزدیکی غاری با سه کودک چوپان دوباره ظاهر می شود. زن از آنها می خواهد که دوباره در همان نقطه ملاقات کنند تا 3 راز مهم را به آنها بگوید. او دوباره در کووا دا ایریا در خارج از روستای آلجوسترل در نزدیکی فاطیما، پرتغال، در کنار یک غار ظاهر شد. در جنوب آلمان مرز بین آلمان و اتریش کوه و غاری به نام Untesberg است که ذهن ده ها زمین شناس و محقق را به خود مشغول کرده است. این کوه از دیرباز با ارواح، حیوانات عجیب و غریب، تمدن های گمشده همراه بوده است. شکست زمان و موجودات به کوتوله معروف است. بر اساس یک گزارش، اشیایی شبیه به آنچه ما اکنون بشقاب پرنده می نامیم، از غار به آسمان رفته اند. اما بدون شک مهمترین اتفاق این غار حادثه سال 1366 است. در سال 1987 سه نفر وارد کوه شدند و سه ماه بعد با وجود حضور ناگهانی در کشتی در نزدیکی مصر در وسط دریای سرخ قرار گرفتند. در یک کشتی که همه آنها را شوکه کرد. وقایع کوه Untesberg مطمئناً یک اتفاق عادی در عصر مدرن ما نیست. اگرچه معماهای این کوه و غار هرگز حل نشد، اما فیزیک تایید می کند که وقتی به داخل غار می روید، قانون فیزیکی که می شناسیم به دلیل کاهش گرانش تا حدودی تغییر می کند. خنوخ کسی است که هرگز نمرده و گفته می شود که به آسمان عروج کرده است. او درست بالای کوهی و در داخل غاری به نام غار ارواح به آسمان عروج کرد. اکنون چنین فردی کوه دیگری به نام هرمان در مرز سوریه و لبنان را مکانی غیرطبیعی معرفی می کند که فرشتگانی به نام ناظر به رهبری فرشته ای به نام سامیازا در آنجا فرود آمدند. در واقع در کتاب خنوخ آمده است که فرشتگان از بالای این کوه فرود می آیند. می توان تصور کرد که فرشتگان به بالای کوه فرود آمدند و از کوه پایین آمدند. یا ممکن است از جایی در دل این کوه آمده باشند؟ در لوح هفتم حماسه گیلگمش درباره این کوه آمده است که زمین به صورت دایره ای در اطراف کوه هرمون شکافت. و البته کوه هرمان جایی است که عیسی مسیح به همراه 3 حواری با حضرت موسی و الیاس دیدار کردند. بدون شک متوجه شدید که ما از طبیعت واقعی کوه ها و غارها بی خبریم. اگر نه ما هنوز مکان های مهم تری را می شناسیم. کوه سینا در شبه جزیره سینا؛ کوه موریا در اسرائیل؛ و کوه جبل النور در شبه جزیره عربستان. بی شک با کوه جبل النور آشنایی دارید. در بالای این کوه غاری وجود دارد که پیامبر اسلام همیشه به آنجا می رفتند. حتی 40 شبانه روز داخل غار ماند. و در این غار بود که فرشته ای به نام جبرئیل را دید. کمی فراتر از کوه هرمون، در جنوب صحرای سینا، کوه دیگری به نام سینا وجود دارد. در اول پادشاهان فصل 19 آمده است که الیاس نبی خدا را در غاری در بالای کوه سینا ملاقات کرد. و این کوه مکانی است که موسی 500 سال پیش با خدا ملاقات کرد و 10 فرمان را دریافت کرد. کتاب مقدس می گوید : کوه تکان خورد و پر از دود و ابرهای سیاه شد. و سپس آتش سوزی در قله رخ داد. و نکته جالب اینجاست که در بالای این کوه غاری وجود دارد که به غار موسی معروف است. زیرا موسی برای دریافت 10 فرمان 40 روز در بالای کوه بود و 40 روز در داخل غار منتظر ماند. اما کوه موریا در اسرائیل جایی است که خداوند به ابراهیم گفت اسحاق را در این کوه قربانی کند که ناگهان بره ای ظاهر شد. سلیمان پادشاه معبد خود را بر بالای این کوه بنا کرد، مکانی که خدا به پدرش داود نشان داده بود. بدون شک شما چیزهای زیادی در مورد پادشاه سلیمان می دانید که شاید مهمترین آنها کنترل او بر شیاطین باشد. او در وصیت نامه خود از 72 شیطان نام می برد و ذکر می کند که آنها را در بطری هایی در زیر معبد زندانی کرده است. و البته مشخص است که در زیر معبد چاهی وجود داشته است. و سرانجام محل مصلوب شدن عیسی مسیح تپه ای به نام گلگوتا بخشی از این کوه یعنی کوه موریا بود. اما مسئله مهم این کوه وجود غاری است که به غار ارواح معروف است. ورودی غار از داخل معبد سلیمان بوده است اما امروزه درست زیر گنبد صخره قرار دارد. مسئله مهم دیگر این است که سه دین یهود, مسیحیت و اسلام این غار را مقدس می دانند و به همین دلیل محققان هرگز اجازه مطالعه و کاوش در این غار را ندارند. اما این مکان برای مسلمانان مقدس است زیرا پیامبر اسلام دقیقا از همین نقطه به آسمان عروج کرد. و برای یهودیان مقدس است زیرا اینجا دقیقاً مکانی است که ابراهیم اسحاق باید قربانی کند. و البته طبق کتاب مقدس یهودیان این غار و سنگ دقیقا مرکز جهان است. و مسیحیان این مکان را مقدس می دانند زیرا مکانی است که فرشته ای تولد یحیی تعمید دهنده را در آنجا اعلام می کند. همانطور که می بینید، حضور مردم از بالای زمین بر روی زمین همیشه با کوه ها و غارها همراه بوده است. افرادی مانند خود خدا، فرشتگان و حتی شیاطین. بهترین نتیجه ای که اکنون می توان از این مطالعات گرفت این است که غارها راهی برای ارتباط با دنیایی دیگر هستند.

در 10 کیلومتری جنوب شرقی اورشلیم کلیسایی به نام ولادت مسیح وجود دارد که بیش از 1700 سال قدمت دارد. با وجود جنگ ها, زلزله و آتش سوزی کلیسا هنوز پابرجاست. در گوشه این کلیسا ورودی غاری وجود دارد که داخل غار با ستاره مشخص شده است. این نقطه زادگاه حضرت عیسی مسیح است. اما نه تنها زادگاه مسیح یک غار بود. حتی مقبره او نیز داخل غار بود. و حتی برخی از مسلمانان معتقدند که یک ناجی از داخل چاهی به نام سرداب مقدس در جنوب غربی سامرا بیرون خواهد آمد. پس اگر باور هندوها به حقیقت نزدیک است، دیدن این همه بشقاب پرنده توسط مردم عادی چه فایده ای دارد؟ یک مطالعه ساده نشان می دهد که بشقاب پرنده، همانطور که می شناسیم، اولین بار در نقاشی ها در دوران رنسانس، درست زمانی که ایده های خلاقانه شکوفا شده بود، ظاهر شد. مردم قدیم رفتن به آسمان خنوخ یا پیامبر اسلام را با اسب و الاغ توصیف می کردند، زیرا هرگز بشقاب پرنده دیده نشده بود. اما برای درک بهتر ماهیت بشقاب پرنده ها و اینکه چیستند و از کجا آمده اند، ابتدا باید با دنیای اطراف خود بیشتر آشنا شویم.

قطر خورشید 1.39 میلیون کیلومتر است. این 109 برابر بزرگتر از زمین است. قطر ماه 3474 کیلومتر است. و زمین با قطر 12742 کیلومتر. فاصله زمین تا خورشید 148.18 میلیون کیلومتر فاصله زمین تا ماه 384400 کیلومتر و فاصله ماه تا خورشید حدود 148 میلیون کیلومتر است. هنگامی که خورشید گرفتگی رخ می دهد. وقتی انسان به آسمان نگاه می کند، به نظر می رسد که قطر ماه و خورشید دقیقاً برابر است. بله، این فقط به دلیل قطر و فاصله است. اما این فقط یک مثال برای درک بهتر نظم حاکم بر این جهان بود. که البته به خودی خود به وجود نیامده است. بدون شک می دانید که ما انسان ها فقط می توانیم روی زمین زنده بمانیم و زندگی کنیم. به جز سیاره ای که دقیقاً شبیه زمین است. حتی تفاوت های کوچک در دمای سیاره بر زندگی ما تأثیر می گذارد، چه برسد به اکسیژن و چیزهای دیگر. و بدون شک می دانید که هیچ سیاره ای شبیه به زمین تا کنون در منظومه شمسی ما کشف نشده است. اما دانشمندان سیاره ای شبیه به زمین را در خارج از منظومه شمسی در فواصل 50، 100 و حتی 200 سال نوری پیدا کرده اند که آلفا قنطورس نزدیک ترین آنهاست. و قرار است شرایط زندگی داشته باشند و شاید هم اکنون زندگی در آنجا جریان دارد. پس با این تفاسیر اگر وجود دارند باید مثل ما انسانها باشند. اگر کسی بخواهد از یکی از این سیارات به زمین پیام رادیویی بفرستد، اگر فاصله 50 سال نوری را در نظر بگیریم، 473 تریلیون کیلومتر خواهد بود. و از آنجایی که سرعت موج رادیویی 299337 کیلومتر در ثانیه است، یعنی 258 میلیارد کیلومتر در روز، یعنی 50 سال طول می کشد تا یک پیام رادیویی به زمین برسد. حالا تصور کنید یک سفینه فضایی این مسیر را طی کند. به گفته ناسا، سرعت پیشرفته ترین فضاپیمای ما 40000 کیلومتر در ساعت است که به معنای 960000 کیلومتر در روز است. و این یعنی ما اصلا به آنها نمی رسیم. حال تصور کنید که آنها به اندازه کافی پیشرفته هستند که با سرعت ۲۵۸ میلیارد کیلومتر در روز حرکت کنند. در این صورت 50 سال طول می کشد تا آنها به زمین برسند. و البته شما نمی توانید سریعتر حرکت کنید زیرا سرعت نور 258 میلیارد کیلومتر در روز است. اما اگر بعد از 50 سال سفر با همان سرعت بیایند، این همان چیزی است که به آنها می رسد. بله، جو زمین اجازه ورود بیگانگان را نمی دهد. اما بیایید تصور کنیم که آنها پیشرفته تر هستند و می توانند جو و ساکنان زمین را از فاصله 50 سال نوری مطالعه کنند و راه حل ورود به زمین را کشف کنند. به گفته دانشمندان، در این مورد، وجود خارجی وجود ندارد. به دلیل همان چیزهایی که ما برای بقای خود می ترسیم. تخریب در نتیجه یک فاجعه هسته ای یا هر کشف دیگری که ممکن است عواقب غیرقابل پیش بینی و غیرقابل کنترلی داشته باشد. خطر ژنتیکی تولید بیش از حد اطلاعات محدود کردن ظرفیت مغز فرد، که می تواند منجر به تخصص بیش از حد شود، بنابراین خطر انحطاط مغز را به همراه دارد. بحرانی که با خلق موجودات هوشمند مصنوعی ایجاد شد. همانطور که می بینید، علم فیزیک وجود این بشقاب پرنده ها را بر روی زمین رد می کند. پس آیا این همه یک سکانس هالیوودی است؟ بدون شک نه. بحث کرمچاله هم منتفی است چون اصلا امکان ورود به کرمچاله وجود ندارد. و تنها چیزی که باقی می ماند این است که هیچ ارتباطی بین یوفوهای دیده شده و موجودات فرازمینی وجود ندارد. بله، آنچه شما به عنوان یک بشقاب پرنده در آسمان می بینید چیزی جز فناوری آینده نیست. و این به معنای انقلاب صنعتی پنجم است. یوفو بزرگترین اختراع بشر بعد از اینترنت خواهد بود. در نتیجه، جهان بسیار پیچیده خواهد بود، حداقل 10 برابر جامعه فعلی. و باید با هیروگلیف ترکیب شود تا این دنیای پیچیده را به طور دقیق بیان کند.

بله، آنچه شما به عنوان بشقاب پرنده در آسمان می بینید، چیزی جز ساخت بشر نیست. بیایید ابتدا باورهای بودایی را دقیق تر بررسی کنیم. زیرا بدون شک بین فرازمینی هایی که می شناسیم و فرازمینی هایی که گذشتگان با آنها آشنا شده اند تفاوت زیادی وجود دارد. و البته موضوعی مشترک در میان تمام فرهنگ های باستانی است که ما نیز به آن اعتقاد داریم. مکان یا شهری که مهد تمدن، علم، فناوری و زیبایی است و به نوعی از بین می رود. و البته تفاوت در توصیف و نام این مکان نمی تواند این واقعیت را پنهان کند که تمام این افسانه ها در مورد یک مکان خاص است. و قدیمی ها معتقد بودند که راهی برای ورود به این شهر وجود دارد. شهر افسانه ای آتلانتیس که نامی یونانی است و توسط افلاطون توصیف شده است، هرگز یافت نشد. شهر افسانه ای شامبالا، شهر چینی تبتی، توسط مردم آسیای مرکزی دقیقاً مانند آتلانتیس رویایی شناخته می شود. تمدن آگارتا برای اولین بار توسط غیبت شناس فرانسوی قرن نوزدهم الکساندر سنت ایو دو آلویدر ذکر شد که موقعیت این شهر افسانه ای را در زیر هیمالیا توصیف می کند. و البته جامعه بودایی به این مکان اعتقاد دارند و آن را آغارتی می دانند. یا شهر افسانه ای قبیله macuxi در آمریکای جنوبی که گفته می شود در اعماق زمین قرار دارد. یا نژاد آریایی که در اعماق قطب جنوب است و اولین بار دریاسالار ریچارد ای برد به آن اشاره کرد. نوشته‌های مصر باستان به موضوعی اشاره می‌کنند که گفته می‌شود فراعنه مصر آن را با شهر یا عالم اموات مرتبط می‌دانستند. و از همه این شهرها به عنوان پادشاهی یاد می شود. همانطور که می بینید، همه اینها مشابه بودند، فقط با نام های مختلف. اما جالب است که همه این فرهنگ ها ورودی این مکان ها را از داخل غارها می دانند. حتی در نوشته های مصریان باستان آمده است که فراعنه مصر از طریق تونل های مخفی در اهرام به عالم اموات دسترسی داشتند. اما آیا می توانید باور کنید که این افسانه ها درست هستند؟ خوب، فقط با عقل یک انسان مدرن به شواهد نگاه کنید، آن وقت می بینید که شهری نیست، شهرها وجود دارد. و این در واقع به درگاه های مختلف برای ورود به ابعاد مختلف اشاره می کند. بیایید نگاهی به آزتک ها و مصریان باستان بیندازیم. محققان و باستان شناسان دریافته اند که اهرام آزتک و جیزا برای مهار و هدایت انرژی به یک منطقه خاص طراحی شده اند. سه هرم بزرگ آزتک را در Teotihuacán خواهید دید که به طرز مرموزی شبیه یک مدار کامپیوتری با دو تراشه پردازنده بزرگ هستند. و البته دانشمندان دریافتند که از میکا برای ساخت این اهرام استفاده شده است. و ما می دانیم که میکا در صنعت برق و در خازن هایی که برای فرکانس های بالا و فرکانس های رادیویی ایده آل هستند استفاده می شود. و همانطور که می بینید، این سه هرم دقیقاً با اهرام جیزه و اهرام چین همسو هستند. دانشمندان LZH و گروه تحقیقاتی بین المللی در دانشگاه ITMO روسیه دریافتند که هرم بزرگ جیزه انرژی الکترومغناطیسی دریافت می کند. جذب و تمرکز در اتاق های داخلی و زیر هرم. این تحقیق در مجله Applied Physics منتشر شده است. و حتما می دانید که نور خورشید همان انرژی الکترومغناطیسی است و اهرام این انرژی را مستقیماً از خورشید جذب می کنند. جالب نبود؟ این هرم انرژی الکترومغناطیسی را جذب می کند. از اتاق های موجود می گذرد و دقیقاً روی قسمت انتهایی هرم تمرکز می کند. اما چرا؟ در واقع جیزه در زمان های قدیم به نام روستاو به معنای «گشایش معابر» شناخته می شد و این نام منطقه از ورودی به عالم اموات مصر باستان معروف به دوات است. حالا قطعات را کنار هم قرار دهید. دوات به معنای ورود به عالم اموات است. فراعنه به عالم اموات متصل بودند. ساختمانی که انرژی را جذب کرده و به نقطه خاصی هدایت می کند. آیا ممکن نیست که این غلظت انرژی الکترومغناطیسی در این قسمت برای باز کردن دروازه ای به عالم اموات یا جهان دیگری باشد؟ یا اینکه یک نفر را مستقیماً به بعد دیگری بفرستید. بله همینطور است. به خصوص اگر بدانید که هرم خوفو به زبان کائنات ساخته شده است. پی یا نسبت طلایی. یا اینکه این هرم از 365 سنگ مکعبی درست شده است که دقیقا برابر با گردش زمین به دور خورشید است. و البته اگر مختصات جغرافیایی هرم را بدست آورید، اعدادی را می بینید که دقیقاً با سرعت اعداد نور برابر هستند. بنابراین این فرضیه که این هرم برای فرستادن یک نفر به بعد یا مکان دیگری ساخته شده است قوی تر است.