تأثیر فرکانس های مختلف بر بدن انسان
در این پست از سایت bloginoo به بررسی تأثیر فرکانس های مختلف بر بدن انسان پرداخته ایم.
ما می دانیم که جهان ما از ارتعاشات و فرکانس هایی تشکیل شده است که سیگنال های عصبی پس از رسیدن به ما برای ما تعریف می شوند. در واقع، ما از حواس شش گانه خود برای درگیر شدن با دنیای اطراف خود استفاده می کنیم. به طور کلی آنچه ما درک می کنیم یک "واقعیت تقریبی" است. نسخه ای ساده شده توسط مغز ما از آنچه ما را احاطه کرده است. در این مقاله با اهمیت فرکانس ها و تاثیر آنها بر انسان آشنا می شویم.
در حال حاضر، بسیاری از ما انسان ها در حال فکر کردن هستیم. اما ممکن است متوجه نباشیم که این روند بر واقعیت ما تأثیر می گذارد. بله، هر بار که فکر می کنید، هر تجسمی که در ذهن خود ایجاد می کنید، به شکل امواج نور از ذهن شما خارج می شوند. ما این را می دانیم زیرا با اتصال الکترودها به سر انسان، می توانیم آن امواج نور را دریافت کرده و آنها را برای تجزیه و تحلیل مغز به کامپیوتر متصل کنیم. بله، وقتی به چیزی فکر می کنید، آن اطلاعات از ذهن شما خارج می شود و به شکل امواج نور به فضازمان می رود. اما باور کنید یا نه، دیگران می توانند با آن امواج نوری درهم تنیدگی کوانتومی ایجاد کنند و اطلاعاتی را که شما به آن فکر می کردید دانلود کنند. و برعکس، نه تنها دیگران، بلکه اطرافیان شما نیز می توانند از طریق امواج فرکانس افکار را در ذهن شما قرار دهند. همه ما می دانیم که انسان شش حواس دارد. اینها حس بینایی، صدا، چشایی، لامسه، بویایی و! در واقع، انسان ها حداقل شش حس دارند و یک مطالعه جدید نشان می دهد که آخرین حس، حس عمقی، ممکن است مبنای ژنتیکی داشته باشد. ما از تمام این حواس برای درگیر کردن دنیای اطراف خود استفاده می کنیم. حس عمقی توانایی بصری برای درک جهان سه بعدی است، یا به عبارت دیگر، چگونه مغز شما می داند بدن شما در کجاست. وقتی پلیس از یک فرد مست می خواهد که نوک بینی خود را با انگشت خود لمس کند، در واقع در حال آزمایش حس عمقی است. و نکته اینجاست که این حس تفاوت مهمی با سایر حواس دارد. ما می دانیم که جهان ما از ارتعاشات و فرکانس هایی تشکیل شده است که سیگنال های عصبی پس از رسیدن به ما برای ما تعریف می شوند. مثلا حس بویایی. آیا می دانید بو چیست و چه حسی دارید؟ مثلا بوی یک غذا.
خوب، شما بدون شک می دانید که غذایی که می خوریم از مولکول های بیولوژیکی مختلفی تشکیل شده است که به ما انرژی می دهد. و می دانید که مولکول ها از اتم ها و اتم های فرعی تشکیل شده اند. اکنون، به بیان ساده، ارتعاشات و فرکانس های مولکول غذا باعث می شود که الکترون های گیرنده بینی بین حالت های انرژی تونل کنند و سپس سیگنال های عصبی به مغز ارسال می شود. فرکانسهای ارتعاشی مختلف توسط گیرنده های مختلف شناسایی میشوند، بنابراین چون این فرکانسها متفاوت هستند، ما بوها را متفاوت درک میکنیم. و به همین ترتیب مغز ما به کمک حواس دیگرمان که فرکانس ها و ارتعاشات مختلفی را دریافت می کنند و به مغز می فرستند، دنیای اطراف را تجزیه و تحلیل می کند. در واقع حواس پنج گانه ما محدود هستند و تنها بخشی از آنچه ما «واقعیت» می نامیم را درک می کنند. به عنوان مثال، گوش انسان می تواند فرکانس های بین 20 هرتز تا 20000 هرتز را درک کند. اما اگر بتوانیم فرکانس های خارج از این محدوده را درک کنیم، میتوانیم ارتعاش سیاره زمین را در حین چرخش یا صدای تولید شده توسط ارتعاش ذرات اتمی که بدن ما را تشکیل میدهند، بشنویم. و حتی می توانید جلوتر بروید و صداهایی را از ابعاد دیگر بشنوید. به طور کلی می توان گفت که خطوط صوتی مسیرهای ارتعاشی هستند که در ابعاد موازی تنها با فرکانس متفاوت وجود دارند.
در واقع چشم انسان می تواند فرکانس بین 30 تا 60 هرتز در ثانیه را درک کند. بنابراین هر چه فرکانس بالاتر یا به عبارتی سرعت فریم ها بیشتر باشد جسم از دید خارج می شود. تیغه های یک آسیاب را در نظر بگیرید. هنگامی که شروع به چرخش می کند، می توانید چرخش آن را ببینید و صدای آن را بشنوید. اما هر چه سرعت چرخش بیشتر باشد فرکانس صدا بیشتر می شود اما سرعت آن به چشم شما کمتر می شود تا زمانی که آن را کاملاً مانند یک دایره سفید ثابت ببینید و به همین ترتیب صدای آن به صدای غرش تبدیل می شود. با افزایش فرکانس سپس صدای هر نت موسیقی را می شنویم و زمانی که فرکانس به 20000 هرتز رسید صدای نویز را می شنویم تا زمانی که صدا از محدوده فرکانس شنوایی انسان خارج شود و دیگر صدایی نشنوید. اما سرعت بالاتر باعث می شود چشم انسان این آسیاب را به رنگ قرمز تیره، سپس نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و در نهایت بنفش ببیند. اما اگر سرعت به افزایش ادامه دهد، می بینید که آسیاب شروع به ذوب شدن و محو شدن می کند. به نظر شما الان تیغه های آسیاب کجاست؟ به این میگن دنیای موازی. چیزی که وجود دارد اما در فرکانسی نیست که حواس شما درک کنند. این تنها چیزی است که باید درک کنید تا بتوانید به بالاترین حالت هوشیاری برسید و همه محدودیت ها را از بین ببرید. بیایید به یک باور تاریخی مهم نگاه کنیم. طبق متون مصر باستان، خدایان مصری از دروازه ستارگان برای عبور به دنیای دیگر یا بعد دیگر استفاده می کردند. اما فقط خدایان می توانستند، نه مردم عادی. برای قرن ها این باور ناشناخته بود تا اینکه در سال 1928، پروفسور پل لانگفورد دروازه ستاره آلفا را در جیزه کشف کرد. حالا به این توجه کنید. خدایان مصر شیئی به نام دیجد پیلار آنخ داشتند. جد در داخل آنک قرار می گیرد و باعث می شود فرکانس مالک در سطح بالایی نوسان کند. بله، شما درست این را متوجه شدید. آنها به دلیل فرکانس بالایشان توانستند از این دروازه عبور کنند نه اینکه موجودات خاصی بودند.
اگرچه بومیان تبتی از امواج برای حرکت در سرزمین های وسیع استفاده می کنند. اما معابد تبتی رازهای عرفانی و رابطه آنها با خلقت را به راهبه ها می آموزند. در معابد نقش هایی به نام ماندالا بر روی دیوار وجود دارد که علمی باستانی است. در واقع این ماندالاها کلید اصلی ارتباط با دنیاهای دیگر هستند. تنها کاری که راهبهها انجام میدهند این است که صدای خاصی را شروع میکنند. و این صدا چیزی نیست جز همان نقوش روی دیوار. آیا سردرگم شدید؟ واقعیت این است که فرکانس های صوتی در امواج مختلف شروع به تولید نوعی الگو می کنند. حالا فکر کنید که این الگوها درست مثل حروف الفبا معنای خاصی دارند.
بسیاری از کسانی که در مسیر معنوی هستند، گاهی تجربه شنیدن صداهایی را دارند که برایشان غیرقابل درک است. چرا غیر قابل درک است؟ چون ارتباط بین فرکانس ها و الگوها را نمی دانند. به طور کلی آنچه ما درک می کنیم یک "واقعیت تقریبی" است. نسخه ای ساده شده توسط مغز ما از آنچه ما را احاطه کرده است.
خوب، حالا که فهمیدید ما جهان پیرامون خود را چگونه درک می کنیم، باید این را نیز بدانید که از طریق این ارتعاشات و فرکانس ها و البته حواس خود که این فرکانس ها را دریافت می کنند، می توانید کنترل شوید. به این جمله که در کتاب مقدس یوحنا فصل اول آمده است توجه کنید : در آغاز کلمه بود. کلمه نزد خدا بود و کلمه خود خدا بود. بدون شک اکثر شما درک درستی از این جمله ندارید. و البته اگر به دنبال تفسیر آن توسط بزرگان بگردید، به این می رسید : به ما می آموزد که خدا پدید آورنده بزرگ هر آنچه می دانیم است. به عنوان خالق جهان، خدا در ابتدا آنجا بود و راهی برای ما ایجاد کرد. پس درست است. اما آیا فکر نمی کنید جان برای گفتن این حرف نیازی به صحبت با رمز نداشت؟ و این در حالی است که یوحنای رسول نزدیکترین فرد به مسیح بود. همان که بر خلاف دیگران تا آخرین لحظه او را تنها نگذاشت. او که توسط امپراتور روم برای کشتن مسموم شد اما نمرد. تنها کسی که پس از مسیح دانش باستانی یا جام مقدس را در اختیار داشت و همانطور که در مقاله پسران میترا توضیح دادیم بیشتر نوشته هایش ممنوع شد. اگرچه درک این جمله دشوار نیست. اما بیایید این کد را باز کنیم. او به معنای واقعی کلمه به جهانی اشاره می کند که فیزیکی نیست. او به خود واقعی انسان اشاره می کند. انرژی خالصی که مجبور به تجربه دنیای فیزیکی شده است. در اینجا می گوید که در ابتدا ارتعاش و فرکانس وجود داشته که انرژی است. انرژی با خدا بود و انرژی خدا بود. پرسیدی چطوری خب، خیلی ساده است : کلمات انرژی هستند. کلمات می توانند بسازند یا بشکنند. کلمات می توانند انگیزه یا دلسرد شوند. کلمات بر دیگران تأثیر می گذارند و روابط را ایجاد می کنند. آنها حتی می توانند روابط را از بین ببرند. زیرا قدرت در کلمات از انسجام، همسویی و یکپارچگی مطلق بین آنچه می اندیشیم، می گوییم و انجام می دهیم ناشی می شود. بنابراین با کلماتی که به زبان می آوریم، بر آن ناحیه و آن روند تجلی تأثیر می گذاریم.
اما برخی کلمات، کلمات قدرتمند یا کلمات الهی وجود دارد که اغلب بسیار مخفی نگه داشته می شوند. و معمولا در مراسمی که راهی نداریم استفاده می شود. بله، کلمات همان فرکانس هایی هستند که حس شنوایی شما دریافت می کند و سپس از طریق سیگنال های عصبی به مغز می فرستد. اکنون این سیگنال ها می توانند از طریق تلویزیون، رادیو و حتی تبلیغات به مغز شما ارسال شوند. و این پیام ها می توانند به طور ناخودآگاه به مغز شما ارسال شوند. به عنوان مثال، کلمه یا عکس خاصی که به عمد بارها در طول روز در مسیر شما قرار می گیرد. در یکی از قسمت های Late Late Show که توسط جیمز کوردن میزبانی میشد، یک ذهن گرا به نام lior Suchard تمام تماشاگران، بیش از 200 نفر را مجبور کرد تا یک ستاره پنج پر را روی کاغذ سفید بکشند. اما این به ما چه میآموزد؟ این به ما می آموزد که کسانی که با علم واقعی آشنا هستند از آن برای کنترل دیگران استفاده می کنند، بنابراین به نفع آنهاست که شما در خواب عمیق بمانید.
اما فرکانس ها را می توان در موسیقی نیز یافت. در حالی که مردم باستان دریافته بودند که این صداها می توانند تأثیرات عمیقی حتی بر روی اشیا داشته باشند، تحقیقات مدرن تازه شروع به کشف احتمالات کرده است. به عنوان مثال، مطالعات نشان داده است که فرکانس 432 هرتز از نظر ریاضی با کیهان سازگار است. و این بدان معنی است که انسان می تواند به این فرکانس متصل شود. حتی این فرکانس بر ضمیر ناخودآگاه شما تأثیر می گذارد و ناخواسته احساس بهتری خواهید داشت. طبق یک مطالعه، زمانی که شخصی به موسیقی 432 هرتز گوش می دهد، ضربان قلب او کاهش می یابد و فشار خون به نرمال ترین حالت ممکن می رسد. بزرگترین نوازندگان مانند موتزارت یا شوپن موسیقی خود را بر اساس ارتعاش طبیعی 432 هرتز بنا کردند. به گفته ریچارد هویسکن، موسیقی کوک شده با فرکانس 432 هرتز بر روی چاکرای قلب اثر می گذارد و همچنین تاثیر زیادی در رشد معنوی شنوندگان دارد. محققان ادعا می کنند که هنگام پخش یا گوش دادن به فرکانس 432 هرتز احساس آرامش و شادی بیشتری خواهید داشت. البته فرکانس سلفژ 432 هرتز تنها چیزی نیست که مهم است. بیایید به نتیجه آزمایشی که در وب سایت رسمی مرکز ملی کتابخانه اطلاعات بیوتکنولوژی منتشر شده است نگاه کنیم. امواج صوتی با فرکانس 528 هرتز می تواند تولید تستوسترون را در مغز القا کند. این امواج غلظت کل گونه های اکسیداتیو فعال در بافت مغز را کاهش می دهد. و می دانیم که القای تولید تستوسترون به معنای کاهش اضطراب است. در پایان میگوید که این مطالعه ممکن است منجر به شناسایی درمان احتمالی شود که در آن از صداها برای کاهش اضطراب در افراد استفاده میشود.
اما در سال 1885، کمیسیون موسیقی دولت ایتالیا اعلام کرد که تمام سازها در ایتالیا باید با یک چنگال کوک با فرکانس 440 هرتز کوک شوند، برخلاف استاندارد 432 هرتز که توسط رقیب اصلی فرانسه استفاده می شود. سپس در سال 1917 فدراسیون موسیقیدانان آمریکا از ایتالیایی ها حمایت کرد و سازها را با فرکانس 440 هرتز کوک کرد و سرانجام در سال 1953 توافق نامه جهانی امضا شد. و به همین دلیل است که صدای پیانو در ایالات متحده دقیقاً مانند صدای پیانو در چین است. اما به گفته محققان، که شاید شناخته شده ترین آنها موسیقیدان و محقق مشهور برایان تی کالینز باشد، 440 هرتز در هیچ سطحی با حرکت کیهانی، ریتم یا ارتعاش طبیعی سازگار نیست. خوب، درست است که تنها 8 ارتعاش در ثانیه با تنظیمات استاندارد متفاوت است، اما به نظر می رسد که عدد بسیار قابل توجهی برای آگاهی انسان است. و این باعث شد که بسیاری فرکانس 440 هرتز را بد بدانند. اما واقعیت این است که خود فرکانس خالص کوچکترین مشکلی نیست. و همانطور که گفتم مشکل اصلی این است که انسانها از دریافت فرکانس 432 محروم بودند. برایان پای می گوید 432 هرتز بر اساس اصول پی و نسبت طلایی ارتعاش می کند و خواص نور، زمان، فضا، ماده، گرانش و مغناطیس را با زیست شناسی، کد DNA و آگاهی بالاتر ما یکی می کند. تنظیم طبیعی 432 هرتز تأثیرات عمیقی بر آگاهی ما و همچنین بر سطح سلولی بدن ما دارد. با تنظیم مجدد آلات موسیقی و استفاده از آهنگ کنسرت با فرکانس 432 هرتز به جای 440 هرتز، اتمها و DNA شما در هماهنگی با مارپیچ Pi طبیعت شروع به طنیناندازی میکنند.
حالا که با اهمیت ارتعاش و فرکانس بیشتر آشنا شدید سعی کنید همیشه افکار مثبت داشته باشید و در فرکانس های عشق و محبت ارتعاش داشته باشید. دو چنگال تنظیم را در نظر بگیرید. هر دو در 440 هرتز ارتعاش دارند. وقتی یکی شروع به ارتعاش می کند، دیگری شروع به ارتعاش می کند. این جادو نیست، این قانون جذب است. اگر این را درک کنید، می توانید دنیای خود را به بهشت تبدیل کنید. این بدان معنی است که احساسات مثبت با فرکانس مشخص می توانند رویدادهای مثبت را در زندگی ما جذب کنند. بله، اگر فکر می کنید می توانید یا اگر فکر می کنید نمی توانید، در هر دو مورد حق با شماست. همانطور که گفتم، فرکانس های مختلف اثرات متفاوتی روی مغز شما دارند. به عنوان مثال، موسیقی تنظیم شده با فرکانس 396 هرتز به از بین بردن ترس ها، نگرانی ها، اضطراب های ناخودآگاه، احساس گناه و باورهای ناخودآگاه منفی که راه رسیدن به اهداف شخصی را مسدود می کند، کمک می کند. یا اگر میخواهید ذهن خود را آرام کنید و قدرت شهودی خود را تقویت کنید، موسیقی 852 هرتز را در حین مدیتیشن با صدایی آرام پخش کنید.
0 نظر آگاشته شده است, نظر تو چیه؟
1500